کتاب خاطرات یک بی عرضه جلد نهم
کتاب خاطرات یک بی عرضه جلد نهم
وقتی شب پیش به هتل رفتیم خوشحال شدم که از هتل قبلی خیلی تمیزتر بود. مامان و بابا دم پیشخوان پذیرش اصلا آمادگی نپذیرفته شدن به دلیل همراه بردن بچه خوک را نداشتند. به همین دلیل تا وقتی وارد اتاقمان نشدیم خوک را از داخل یخدان بیرون نیاوردیم. وقتی شب پیش به هتل رفتیم خوشحال شدم که از هتل قبلی خیلی تمیزتر بود. مامان و بابا دم پیشخوان پذیرش اصلا آمادگی نپذیرفته شدن به دلیل همراه بردن بچه خوک را نداشتند. به همین دلیل تا وقتی وارد اتاقمان نشدیم خوک را از داخل یخدان بیرون نیاوردیم. نمیدانستم باید با حیوان چه کنیم. بنابراین سعی کردم او را داخل وان حمام بگذارم. اما به محض اینکه او را پایین گذاشتم شروع کرد به ناله کردن. تصمیم گرفتم اجازه بدهم داخل حمام ول بگردد اما آنجا را حسابی به هم ریخت و کاملا مطمئنم یک قالب صابون هم خورد. بعد آوردمش داخل اتاق تا چشمم بهش باشد اما بلافاصله رفت سراغ دری که بین اتاق ما و بابا و مادر بود. بعد آوردمش داخل اتاق تا چشمم بهش باشد اما بلافاصله رفت سراغ دری که بین اتاق ما و بابا و مادر بود. اینقدر خسته بود که تا سرم را روی متکا گذاشتم خوابم برد. سر صبح با صدای ابلهانهای که از پای تختم میآمد بیدار شدم. اول فکر کردم رودریک صبح زود بیدار شده است ولی بعد متوجه شدم صدای بچه خوک است.
کتاب بجنورد *** www.ketabebojnord.ir
همچنین شما عزیزان می توانید جهت اطلاع از جدیدترین کتاب های کنکوری بارگذاری شده و همچنین کتاب های موجود در انبار در کانال تلگرامی ما به آدرس https://t.me/ketabmarkett عضو شوید.